اَشکال، صداها، رنگها هر کدام کیفیت خاص دارند. کیفیت یکسان برایشکل، صدا ورنگ وجود ندارد، افکار نیز دارای کیفیت یکسان نیستند ، هر فکر کیفیتی خاص دارد. بعضی ها با کیفیت فکری و ذهنی بالا هستند بعضی با کیفیت پائین. مثالی برای یک کیفیت ذهنی بالا:
نیوتن محقق بزرگ، زیر درخت سیب نشسته بود و سقوط سیب را از درخت مشاهده کرد. قبل از او افراد بیشماری ناظر برسقوط سیب ازدرخت بودند اما برای هیچکس این عمل تعجب آور نبوده است حتی به آن فکر هم نکرده اند اما نیوتن آنچه را که ما دقت می نامیم با خود داشت. این حالت کیفیت ذهن او بود، هویت و شخصیت او بود، بدین علت بود که با افتادن سیب و توجه او، تئوری جاذبه کشف گردید.
چرا شما این کیفیت را بیان نکردید؟ شاید تصور شما این باشد که مهم نیست اگر پول زیادی بدست می آورید یا شهری یا کشوری را اداره می نمائید و مردم را خوشحال یا متوقف می کنید، اینها همه درست است و ارتباط دارد با فرکانس آگاهی. در سطح فرکانس پائین آگاهی، شما می گوئید که کیفیت پنهانی که بیان شود وجود ندارد اما وقتی فرکانس آگاهی بر اثر بیداری و تکامل مرحله به مرحله چاکرا ها ، افزایش می یابد، کیفیتهایی دیده می شود که دیگران نمی توانند آن را مشاهده نمایند.
اغلب مردم میگویند چرا نباید قتل کرد؟ زیرا وقتی ما حیوانی را میکشیم آزاد کردن آن هم امکان پذیر است. میتوان به او قدرت داد که یک زندگی بهتر را سرعت بخشد. حالات و روش تفکرها نتیجه سرعت و فرکانس عادی ذهن است که در هر حالتی نمود خود را دارد.
روزی لرد بودا با عموزاده اش دواتا به شکار رفته بود. دواتا کبوتری را نشانه گرفت و تیر او کبوتر را به زمین انداخت و به او آسیب رساند. لرد بودا درد را احساس کرد، لذا تیر را از بدن کبوتر جدا کرد و او را آزاد ساخت. دواتا درد را احساس نکرد و شادمان بود که تیرش به خطا نرفته است. ارتعاش ذهن لرد بودا در سطح بالاتر بود و نسبت به درد کبوتر حساس بود وآن به صورت همدردی نمایان شد، اما دواتا نه. به این جهت که ارتعاش و فرکانس ذهنی اش پائین بود.
کیفیتهای عالیه انسان از قبیل عشق، شفقت، سپاسگزاری و ... تظاهرات مغز هستند که با بیداری چاکراها آشکار می گردند. به همین مناسبت است که به بیداری چاکرای آناهاتا تا این حد اهمیت داده شده است (شاهد بوده اید که افراد مبتلا به کینه و نفرت در قلب خود چاکرای آناهاتا را بسته و اکثر آنها به بیماریهای قلبی مبتلا بوده اند).
البته چاکرا ها هر کدام به مناسبت قابلیت ذاتی که دارند، مهم میباشند اما متون قدیمی تأکید زیادی بر چاکرا های آنا هاتا، آجنا و مولادا هارا دارند. در یوگا تأکیدشان بیشتر بر چاکرای آجنا و مولاداهاراست اما سایرین، مثلاً دراویش توجه بیشتری و در بعض موارد فقط به چاکرای آناهاتا و با قلب مینمایند. با بیداری آناهاتا یک عشق خدائی و مودت خویشاوندی و جمعی پیدا میشود.
دوستان عزیز همره من میدانند و به کرات شا هد بوده اند که در ریکی توجه به همه چاکرا ها بوده و بیشتر این اعمال ومراتب پیچیده سطوح آگا هی آنها، بطور اتوماتیک و الهی و با سرعت نور و گاهی بیشتر از سرعت نور، اتفاق افتاده و می افتد حداقل آنهائی که سطح ارتعاش آگاهی ذهنی بالائی بدست آورده اند براتفاق این امر سوگند یاد می کنند. در ابتدا که ما آمادگی و انتظار آن همه تغییرات مثبت در خودمان را نداریم بیشتر به جای کوشش در بوجود آمدن این ارتقا آگاهی تنها شاهدانی متعجب و حیران هستیم.
با بیداری چاکراها، تغییرات ذهنی خود به خودی است. ارزشهای زندگی، کیفیت عشقها و علائق، نیایشها، همگی تغییرمی یابند. توقف دربیداری و افزایش انجام آن، مفهوم درستی و نادرستی را در ذهن دگرگون وحقیقی کرده و انسان قادر می گردد در سطحی بالاتر از اینکه در حال حاضر هست، زندگی نماید و طرز تلقی بهتری نسبت به موضوعات پیدا کند. با اطلاع از اینکه بیداری چاکرا ها می تواند گسیختگی خانوادگی و ذهنی را بر طرف کند، آیا تمایل شما به بیداری آنها زیادتر نخواهد شد؟
چه کسی نیاز به داشتن خانواده سعادتمند و خوشحال، زن و شوهری مهربان و خوشبخت ندارد؟
صریح گفته شود، هر کسی نیاز دارد که هم خویشاوندان سعادتمند داشته باشد وهم خانواده خوشبخت و هم ارتباط صحیح با جامعه و ذهنی آرام داشته باشد . همه اینها در پرتو بیداری منظم چاکراها بدست می آیند.