تکامل تدریجی در انسان از بالای چاکرای مولادا هارا شروع می شود. حیوانات نمی توانند پرانایام (رفت وآمد تنفس در چاکرا ها) را تمرین کنند یا اینکه گرو(استاد) داشته باشند و سانیاس (سالک) بشوند. حیوانات توانائی انجام هر کاری را که بخواهند انجام دهند یا هر چه را که نیاز دارند بخورند، ندارند. طبیعت آنها را کنترل می کند زیرا قدرت فکر کردن راندارند. طبیعت مسئول و دلسوز تکامل آنها است. در حقیقت زمانی که کندالینی به چاکرای مولادا هارا می رسد، تکامل خود به خودی به درازا می کشد زیرا انسان موجودی نیست که به طور کامل در اختیار و تحت قوانین طبیعت باشد.
برای مثال: حیوانات تنها در فصول خاصی به خواب می روند و اگر دسته جمعی هم زندگی کنند باز می خوابند، اما انسان آزاد از طبیعت و قانون است و هر وقت که بخواهد میخوابد.
انسان به سبب داشتن نفس، آگاه به زمان، مکان و فضا است. او فکر میکند و میداند که چه فکر میکند او میداند ومیداند که در حال دانستن و فکرکردن است. اگر نفس نبود ما دو آگاهی نداشتیم، همه این حالات ناشی از وجود نفس در انسان است وحیوانات چون نفس ندارند دو آگاهی هم ندارند. اگر سگی در حال شکار سگ دیگری است او تحت اجبار طبیعت قرار گرفته، او واقف به عمل شکار خود نیست. اگر او میدود نمیداند که در حال دویدن است; این غریزه است که او را به دویدن مجبور ساخته. انسان هوش عالی دارد، آن را به کار می گیرد و آن را کامل می سازد. به همین علت است که کندالینی در چاکرای مولادا هارا خفته است و بیدار نمیشود، صعود نمیکند مگر آنکه او را تحت فشار قرار دهیم.